به نام خدا

چند روز پیش دخترم را بردم میدان نماز اسکیت بازی کنه!! از این بگذریم که کنار پارک بزرگ شهر بایدبچه ام  تو میدان با همه خطراتش  اسکیت بازی کنه، ؟؟؟

هنوز تازه داشتیم پیاده  می شدیم که صدای دادو بیداد، با اجتماع مردم همراه شد!!! 
!!!!مردی با شمشیری که سری پهن داشت به طرف دیگری حمله می کرد و دیگری با قمه ی خود اونو تهدید می کرد و بقیه دوستانشون اونارو می گرفتند خوب من در اولین فرصت به 110 زنگ زدم و به تماشا ایستادم بیش از ده دقیقه ای این تهدیدها و حمله ها طول کشید!!!!!!!!

 اونی که از همه معروف تر بود حسن سیاه یا حسن لاستیکی بود بقیه هم نمی شناختمشون خلاصه 110 که نیامد یک بار دیگر هم تماس گرفتم گفتند فرستادیم اما کسی نیامد اوناهم بعد از کلی رجز خونی باهم برای نبرد نهایی به  جایی که من نفهمیدم کجا بود، ظاهرا یه جای خلوت وعده گذاشتند و  صحنه را ترک کردند و قتی به اتومبیل سوار شديم با  دخترم که میلرزید و  از بازی صرف نظر کرده بود  به خانه برگشتیم.

 خواستم با فرداییان درد دل کنم و راحت شوم گفتم پیش آمد است و طبیعی که عده ای دعوا کنند  تا اینکه دیشب رفتم خانه یکی از اقوامان در کوی توحید محله قلعه اسدان که گفتند دو شب پیش فردی معروف به احمد علی گوجه رفته بچه های محله حسینی را زده و آنها چهل پنجاه تا موتور جمع شده اند و آمده اند کوی توحید و هرچی ماشین دم دستشان آمده مورد هجوم قرار داده و شیشه هایشان را شکسته اند؟؟؟؟

 جمعا پانزده اتومبیل با شیشه  شکسته در صحنه باقیمانده و رفتند البته می گفتند نیروی انتظامی در صحنه حاضر شده و عوامل مربوط راشناسایی و دستگیر کردند این ها رو که شنیدم اول گفتم خدا رو شکر که دو روز زود تر به دیدن اقوامان نیامدم دوم اینکه یاد بر ره افتادم و با خودم گفتم این احمد علی گوجه ها و حسن سیاه ها تا کی باید امن و راحت در شهر ما رفت و آمد کنند و هر وقت عشقشان کشید  شمشير بکشند و براي  مردم رعب و وحشت ایجاد کنند کاش من به جای مسئولین استان بودم !!!!و  حداقل اینها روتبعید شون می کردم به اونجایی که عرب نی می اندازد تامردم  از شرشون  راحت بشوند و درس عبرتي شود براي نوچه هاشون ؟؟؟

با تشكر يك فردائي

يزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا